(فقط عشقم)part3 just my love
ما با ss501 کره ای شدیم (داستان)
داستان ss501
درباره وبلاگ


به وبلاگ من خوش آمدید

پيوندها
لينك باكس پيشرفته لينك من
کیت اگزوز
زنون قوی
چراغ لیزری دوچرخه

تبادل لینک هوشمند
برای تبادل لینک  ابتدا ما را با عنوان ما با ss501 کره ای شدیم (داستان) و آدرس wearekoreia-story.LXB.ir لینک نمایید سپس مشخصات لینک خود را در زیر نوشته . در صورت وجود لینک ما در سایت شما لینکتان به طور خودکار در سایت ما قرار میگیرد.









ورود اعضا:

نام :
وب :
پیام :
2+2=:
(Refresh)

خبرنامه وب سایت:

برای ثبت نام در خبرنامه ایمیل خود را وارد نمایید




آمار وب سایت:
 

بازدید امروز :
بازدید دیروز :
بازدید هفته :
بازدید ماه :
بازدید کل :
تعداد مطالب : 24
تعداد نظرات : 4
تعداد آنلاین : 1

آرشيو وبلاگ
آبان 1390
شهريور 1390


آخرین مطالب
<-PostTitle->


 
دو شنبه 21 شهريور 1390برچسب:, :: 15:55 :: نويسنده : samira

جی یانگ – من میگم ……….

وسرش رو پایین انداخت و شروع کرد............

- اهم ... اهم... بله اون به همه گفته شما باهاش دوست شدی یعنی منظورم دوست دخترشه...

سمیرا که لبخند میزد

- من که خنگ نیستم میدونم دیگه چی گفت ... ها ...

جی یانگ که فهمیده بود خنده های سمیر از روی عصبانیته گفت...

- دوست دارین ادامه ندم...

- نه با کمال میل مشتاقم بشنوم

- ولی من دیگه دوست ندارم بگم ...

- میگی یا ...

- باشه باشه ... اون گفت شمارو ... یعنی شما اونو ....به خونش دعوت کردین...................

- خوب بازم چیزی گفت نه اومد خونه من چی شد؟؟؟

- اومد اونجا شبو با شما..... یعنی اون میگفتا ... شما شب رو با هم گذروندین ... من هم فکر میکردم که دروغ میگه چون میدونستم شما به این راحتی با یکی............واسه همین دوباره یه شب دیگه اومدیم دم در دیدم داره وارد ساختمونتون میشه و سریع بهش زنگ زدم و گفتم از پنجره برون رونگاه کن اون هم اینکارو کرد......................حالا چرا میخواین از ما قاییم کنین میدونین چه دخترای مشهوری که میخوان با موریونگ باشن.............

سمیرا از اصبانیت سرخ شد و بلند جلوی چشم اونا میگفت سمیرا فکر کن  ارامش   نفس عمیق   یه راه حل  یه راه حل و سریع از اونا دور شد...............

و قتی داشت از راهرو میرفت چشمش به کیم یونگ افتاد پسر خوش قیافه و درس خونی بود البته پدرش هم از اون خر پولا بود سمیرا و قتی داشت از کنارش رد میشد به اون برخورد کرد و به اون کمک کرد همه ورقاشو جمع کنه...

- ببخشید داشتم به یه مسئله فکر میکردم ندیدمتون ...........

- ببخشید منم توی یکی از روبات هام گیر اوفتادم  ..........

- من میتونم کمکت کنم ؟ به نظر میاد اهل درس باشی و به خوشگذرونی اهمیت ندی؟؟؟

- چرا این فکرو میکنی چون از بین پسر باحالا فقط من بهت پیشناهاد ندادم واسه این که باهام دوست بشی؟

- نه نه ... من فقط از اونایی که به فکر درسشون هستم خوشم میاد...

- بیا بریم به سمت کارگاه من تا برات توضیح بدم من چه جور ادمیم...خوبه؟

سمیراسرش رو به نشانه رضایت تکون داد و حرکت کردن...

- من پسری هستم که درس و خوش گذرونی رو با هم قاطی نمیکنم من خیلی هم ادم بیخودی هستم از هر دختری بپرسی یک دفعه رو با من نبوده باشه همشون برام زنده میشن تو هم بهتره حواست به خودت باشه خوب اینم کارگاه...

سمیرا با چشمای گرد شده به کیم یونگ نگاه میکرد و داخل کار گاه شد ...

- من مدرک روباتیکمو کامل گرفتم میتونم درستش کنم چند جاش مشکل داره...

- واقعا ممنونم ولی من باید لطفتو یه جوری جبران کنم ...نه

سمیرا یه جوری شده بوند خیلی مرموز به کیم یونگ نگاه کرد و گفت...

- البته که جران میکنی...

کیم یونگ نفهمیده بود...

بعد از درست شدن روبات سمیرا و کیم یونگ داشتن قدم میزدن و حرف میزدن که به حیاط دانشگاه رسیدن و سمیرا رو به کیم یوگ کرد و گفت قبوله کیم یونگ هم گفت اره و سریع جیغ بلندی کشیدو گفت

- اخ جون خدا بلاخره به منم پا داد ...

همه دورشون جمع شدن دوست کیم یونگ بهش گفت چی شده ...

- نمیدونی بلاخره سمیرا به من الجازه داد امشبو باهاش باشم..

- فکر کنم این چند وقته با موریونگ بهش مزه داده؟

سمیرا سرخ شد و سرشو انداخت پایین و کیم یونگ هم که میخواست خوشحالیشونشون بده به همه بستنی داد ...

همه سر کلاسشون رفتن بعد از تموم شدن کلاس سمیرا هم رفت پیش کیم یونگ با هم یه   گوشه نشسته بودن و داشتن ناهار سمیرا رو با هم میخوردن و میخندیدن که یکدفع موریونگ پیداش شد

و دید اونا دارن میخندن و بهش نگاه میکنن با داد به سمیرا گفت...

- داری چی کار میکنی؟

- من ... هیچی...

- یعنی چی که می خوای با این قرار بزاری اونم واسه شبات .................ها.............

- خوب دیگه قراره امشب رو بریم خونه من مگه چیه؟

تقریبا همه دورشون جمع شده بودن...

- دارم شاخ در میارم ...

- شاخ در اوردن نداره من از اون خوشم اومده یادت نیست شبای پیش...

- شب های پیش چی؟

- شب های پیش من تو رو بهترین میدیدم ولی حالا اونو... تو مال دیروز بودی اونم مال امروزه چه خبرته ؟

- داری منو دیوونه میکنی... یعنی امشب از اونم بدت میاد؟

- اره شاید هم یه دو سه شب دیگه بگذره تا احساسمو بهش از دست بدم!!!نمیدونم!!!

همه با چشمای گرد شده به اون نگاه میکردن و همیشه فکر میکردن اون دختر پاکیه...موریونگ در حالی که بغض کرده بود گفت :

- باشه من از اون بهترم تو رو هم خیلی بیش تر از اون دوست دارم...

- اره ولی خوب من وقتی با پسرا رابطم خیلی بد به هم میپیچه زود ازشون خسته میشم.....تو هم که سه شب خونه من بودی...

- کدوم سه شب داری منو گول میزنی تو حتا نمیزاری من ببوسمت حالا واسه من شب شب میکنی اگه میزاشتی یه شب پیشت بخوابم و بهت دست نزنم من الان اون دنیا بودم انقدر خوشحال بودم....

یکدفعه از اون طرف جی یانگ داد زد و گفت:

- مگه تو نگفتی چند شبه باهاشی؟؟؟؟

- نه بابا نمیزاشت من برم تو ساختمونش من هم رفتم بقل اتاقش اتاق میگرفتم اونم پنجره اتاق خودم بود...............

سمیرا لبلخند پیروز مندانهای زد و بلند شد و رو به کیم هیونگ کرد و دست داد و گفت:

- همکاری موفقیت امیزی بود امیدوارم بازم اگه رباتت مشکل داشت بهم بگی ...

- البته که میگم فردا میبینمت...

- نه من فردا نمیام یه قرار کاری دارم...

- اها پس تا بعد بای ...

- بای

سمیرا که داشت میرفت موریونگ با چشمای خیس ازش پرسید یعنی امشبو با اون نیستی سمیرا سری تکون داد که معنیش این بود که خیلی احمقی و وقتی همه اون حرکت سمیرا رو دیدن شکمشون رو داشتن و میخندیدن        ...........

سمیرا و قتی به خونه رسید دید موریونگ قبل از اون اومده و به ماشین نوک مدادی گرون قیمتش تکه داده و داره فکر میکنه توی دلش کفت الانه که منو دار بزنه و جلو رفت و وقتی موریونگ اونو دید بی تفاوت رو به روش ایستاد و بعد از چند دقیقه سمیرا رو توی بقلش فشرد ....سمیرا در حال خفگی بود که داد زد هی موریونگ دارم خفه میشم فکر میکردم منو بزنی نه این که خفم کنی ......یکدفعه صدای خنده موریونگ رفت هوا و گفت :

- یعنی تو با اون ............... وای خدا میخواستم امشب خود کشی کنم اگه پسر دیگه ای بهت دست میزد من چی کار میکردم ؟؟؟ وای خیلی خوشحالم................     

 


نظرات شما عزیزان:

نام :
آدرس ایمیل:
وب سایت/بلاگ :
متن پیام:
:) :( ;) :D
;)) :X :? :P
:* =(( :O };-
:B /:) =DD :S
-) :-(( :-| :-))
نظر خصوصی

 کد را وارد نمایید:

 

 

 

عکس شما

آپلود عکس دلخواه: